کد مطلب:106696 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:162

نامه 073-به معاویه











[صفحه 385]

از جمله نامه های امام (ع) به معاویه. موهن: تضعیف كننده بهظه: آن را سنگین كرد قوارع: سختی ها تهلس اللحم: گوشت را بزداید، آن را آب كند و به لاغری انجامد ثبطه عن كذا: او را از فلان كار بازداشت (اما بعد، من با پیاپی سخن گفتن به تو و گوش دادن به نامه ات، رای و اندیشه ی خویش را سست می گردانم و زیركی و تیزفهمی خود را گرفتار اشتباه و خطا می كنم. تو در آن موقع كه از من با زرنگی چیزهایی می طلبی و نامه هایی برای گرفتن جواب می فرستی به كسی می مانی كه در خواب سنگینی فرو رفته و خوابهای پریشان می بیند و نیز به آدم سرگردانی می مانی كه آن قدر از سرگردانی ایستاده كه ایستادن را بیچاره كرده است، نمی داند آنچه پیش می آید آیا به سود اوست یا به زیانش. تو مانند او نیستی بلكه او به سان توست و سوگند به خدا اگر (بنا به مصالحی) نمی خواستم تو بمانی چنان ضربات كوبنده ای از جانب من دریافت می كردی كه استخوانت را در هم می شكست و گوشتت را آب می كرد و بدان كه شیطان را از بازگشت به كارهای نیك و گوش دادن به سخن كسی كه تو را پند می دهد باز می دارد). محور این بخش از نامه های امام (ع) بر زشتی و سرزنش معاویه است. عبارت: اما بعد

... فراستی، یعنی من اندیشه و زیركی و هوشمندی ام را دباره ی تو تضعیف و سست می كنم، برای این كه ظن قوی دارم كه نامه نگاری و پاسخ به تو بی فایده است. آنگاه وی را در مقصود خود یعنی فرمانروایی شام، و در فریبكاری اش كه امام (ع) امر خلافت را پس از خود به او بسپارد، و نامه نگاریهایش را در این مورد، به رویای كسی كه در خواب سنگینی فرو رفته باشد تشبیه كرده است. كلمه ی: السطور منصوب به حذف حرف جر (منصوب به نزع خافض)- حرف جر: فی، و یا باء- است. و با جمله ی تكذبه احلامه، به وجه شبه اشاره فرموده است. مقصود امام (ع) این است كه خیالبافیها و آرزوهای معاویه برای رسیدن به خلافت، توسط او، خیالات بی اساسی است كه از غلبه ی نادانی سرچشمه گرفته، به سان رویای دروغینی كه شخص غرق در خواب می بیند و هنگامی كه از خواب بیدار می شود، اثری از آنها وجود ندارد، و همچنین او را به شخص سرگردانی كه در یكجا ایستاده تشبیه نموده است و به وجه شبه آن با عبارت: یبهظه... علیه اشاره كرده، با این توضیح كه معاویه در امر خلافت بسیار كوشا بود اما در راه به دست آوردن آن سرگردان، و چون علم به نتیجه ی تلاش خود نداشت و نمی دانست كه نتیجه كارش خوب است، یا بد، بی ب

اكانه در پی آن می رفت، همانند شخص ایستاده ی سرگردان در یك كار كه از ایستادن زیاد، خسته شده و نمی داند كه چرا ایستاده است. آنگاه امام (ع) به این مقدار از تشبیه برای معاویه راضی نشده، بلكه از باب مبالغه در غفلت و سرگردانی معاویه و فرو رفتن او در لاك خویش، می گوید: (و لست به) یعنی تو همانند او نیستی و او در شباهت نسبت به تو اصل نیست بلكه او شبیه تو است، یعنی براستی تو در این تشبیه اصل می باشی. سپس، سوگند یاد كرده است كه اگر نبود بعضی جهاتی كه بنابر آنها می خواهم تو بمانی، یعنی برای ملاحظه پاره ای مصلحتها نبود هر آینه ضربات كوبنده (از طرف امام (ع)) به او می رسید كه مقصود از آن سختیهای جنگ است، و این كه سختیهای آن استخوان را در هم می شكند و گوشت را می زداید، كنایه آورده از شدت و سختی جنگ. آنگاه به عنوان سرزنش به او خبر داده كه شیطان او را از بازگشت به كارهای نیك، یعنی سر در خط فرمان امام (ع) نهادن و ترك فتنه و آشوب و همچنین از این كه به سخن پندآمیز گوش فرادهد مانع شده است و این سخن نوعی فراخواندن معاویه است به این اعمال كه وی به دلیل وسوسه و منع شیطان تركشان كرده است. توفیق در دست خداست.


صفحه 385.